حدیث عشق پيش از اينها فکر مي کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها
| ||
|
ای که سر راهت جا مانده ام من بازمانده از تنهایی... خدای من... صدایت میکنم...شاید سکوتت را دریابم و بی صدا، فریاد زنم... فریاد های آهسته ام باد را به زنجیر میکشد... اما...طوفان می آید... می خواهم بنشینم و سالها به آسمان خیره شوم... به امید قطره ای باران... میگویند:باران در کویر بسیار غریب میبارد... آخر میدانی؟ آغوشی به روی "سرما" باز نیست!
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
شهريور 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 آذر 1392 |
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |